پول تکه ی گمشده ی دنیا

ساخت وبلاگ
نونزده ساله شدم ،اما قصد دارم یک سال دیگر به همه بگوییم هجده سالم است.مامان اعتقاد دارد باید سالی را که پر میشود را گفت نه سالی را که شروع.تا پارسال اعتقادش مسخره مینمود اما حالا بسی بجاست.خوش حالم اما به اندازه !بعد از سالها دیروز یک تولد جمعی گرفتم ،آن هم اتفاقی شد .همه خانه ی عزیز جمع بودند ما هم با کیک بزرگی رفتیم انجا. شاید چند ماهی بود که درست و درمان عصبی نشده بودم ، از ماه رمضان .اما در استانه ی نونزده سالگی ام هم عصبانی شدم هم ناراحت ، حرف های زشتی زدم و حسابی گریه کردم.به هیچ روشی نتوانستم خودم را کنترل کنم اما وقتی بردند و برایم کادو خریدند،همه ی ناراحتی ام پر کشید .دیدم تفاوت زیادی با برادر پنج ساله ام ندارم .اسمش نونزده سال است رسمش همان حول و حوش کودکی ورج و ورجه میکند.با خودم فکر کردم مثلا چه میشد  من وجود نداشتم،متاسفانه نتیجه گرفتم هیچی. آب از آب تکان نمی خورد .اما از وجودم خوشحالم ،اینکه فرصت تجربه را دارم.در کل ممنونم خدا جووون از همه چیز این نونزده سال از تک تک نفسهایم و ثانیه هایی که گذشت. +معلومه دارم جریان سیال کار میکنم نه؟ پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : خدا بخیر بگذرونه, نویسنده : bfaraanb بازدید : 137 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

خاله با ان همه حجاب احسن و دک و پزش شروع کرد به فحش دادن ،هرچه از دهانش درامد به جانباز های بدبخت و انقلاب و شهدا و ...گفت.حالا سر چی؟؟با یک نفر تصادف کرده بودند که میشناختند طرف را ،از قضا جانباز هم بود .سپر ماشین جدید خاله اینا مالیده بود اما ماشین جانبازه اخ نگفته بود .حالا این شده بود دست مایه ی فحاشی و این طور عصبانیت خاله .با اب قند ارامش کردند.کاش به این جا ختم میشد بعدش بلند شد رفت یک حرفهای خیلی خیلی زشتی به زنِ طرف زد.هیچ چی جلودارش نبود.انگار ماشین برایش خیلی ارزش داشت.با خودم فکر کردم خاله شورش را دراورده یک ماشین که فقط سپرش خورده که این حرف ها را ندارد.گذشت تا چند روز پیش دنبال لبتاپ میگشتم .میخواستم امریکایی نخرم اما سرفیس های ماکروسافت بدجور چشمم را گرفته بودند تقریبا مسحورشان شده بودم.هی به زمین و زمان بد میگفتم که چرا این ایران خودمان یکی از همین ها نمیزند ؟اصلا چرا ما  یک کامیپوتر نداریم پشتش گلابی گاز زده باشد؟این همه مهندس چه غلطی میکنن؟تا کی باید پای تولیدات ایرانی بسوزیم؟فکر کردم من هرچیزی را که خوب است میخرم کار به ایرانی و امریکایی هم ندارم.عوضش با لب تابشان بر پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 143 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

امروز یک حالت جدید از اخازی و دزدی دیدم که محض اشعه ی فحشا نمیتونم بگم.اما خیلی بد بود.بعضی کارای زشتو که ادم میکنه واسه خودش بده اما بعضی کارا ذهنیت مردم رو هم خراب میکنه،اینه که وحشدناکه.که جامعه رو نسبت به کار خوب بدبین میکنه.از فطرت پاک مردم برا اخازی استفاده کردن بدتر از اینه که اسلحه بزارن زیر گلوش.با اسلحه تهش ادم میمیره.غیر این که نیست.اما اون طوری عقیده و ارزش های ادم میمیرن اونوقت تبدیل میشه به یه روباتی که زندگی میکنه اما ارامش نداره.قرار نداره.با احساسات مردم بازی کردن بده....حتی اگه بتونی باش پول دار شی. پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 142 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

ادم نباس وقتی دفتر کوچیکیایی استادش(خ ش) میفته دستش بشینه سر تا تهشو بجوه.اونم وقتی امتحانی به مهمی صرف داره .......خلاصه که کارای الان منو انجام ندید.

پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 114 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

دو روز است دارم نقد رمان های پونصد ششصد صفحه ای که قدیم ها خوانده ام را میخوانم .کل نقد یک رمان دو یا سه صفحه ام نمیشود.اما حس میکنم کلی قدرت نقد و تحلیل ام بالا رفته. انگار دیدم به کتاب و رمان تغییر کرده و وارد قسمتی از فهم شده ام که مخصوص نقاد ها و نقد خوان ها است. در پسِ هر قصه ای و کتابی طبعا یک نویسنده نشسته و ما حاصل تلاش ذهنیش را میخوانیم.اما خوب پشت ذهن نویسنده یک سری عقاید نا خوداگاه نشسته اند که خودش هم درست و حسابی نمی فهمد از کجا آب خورده اند.از نقد خواند انقدر لذت برده م که اصلا نمی توانم توصیه اش نکنم. هشدار:بعضی ها مینشینند بیست سی صفحه نقد می نویسند و گاهی هم بیش تر از صفحات خود کتاب برایش نقد هست.به نظر من این ادم ها دیگر هدفشان نقد اثر نیست بلکه دوست دادند میزان تحلیل و فهم خودشان را به رخ بکشند.اینطور خزعبلات ارزش وقت شما را ندارد. پیشنهاد:حکما و حتما یتیم خانه ی ایران را ببینید.من اگر وزیر اموزش پرورش بودم دیدن این فیلم را برای تمام دانش اموزان  کشور واجب میکردم. واقعا چرا حافظه سیاسی ما مثل ماهی میماند؟ دل نوشت:حال و هوای اربعین آدمیزاد را دیوانه میکند.آتش میزند و. پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 128 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

مصطفی مسحور کامپیوتر و تلویزیون شده،صبح و شبش با این ها میگذرد و ما هم چاره ی چندانی نداریم.تا انسان خودش نخواهد انقلابی درونش رخ نمی دهد.من هم تصور این است که از این بلایا به دورم ،دغدغه ام بالاتر از این هاست اما در عمل نوع تعدیل شده ی مصطفی ام.فردا امتحان داریم و من بدون گوش دادن سر کلاس و جزوه نوشتن و حتی مطالعه ی جزوه به علاوه کلی کار نکرده نشستم دو ساعت و خورده ای مرد هزار چهره دیدم و هرهر خندیدم.واقعا داریم به کجا میرویم؟در بازار مغازه دارها محل به ادم نمی گذارند بسکه سرشان در موبایل هایشان هست.دانشجویان و طلبه ها هم تمام وقت های مرده شان را بازی میکنند.دلم به حال خودم میسوزد .خدا حفظمان کند. پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : به کجا چنین شتابان؟,به کجا چنین شتابان قسمت 5,به کجا چنین شتابان افتخاری, نویسنده : bfaraanb بازدید : 148 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

چند وقتی است مجبورم با تاکسی رفت و آمد کنم یک طورهایی توفیق اجباری است ،با کلی ادم های جور و واجور برخورد میکنم.مثلا سوار یک پراید زرد شدم که تویش کلی رنگی رنگی بود .اقاهه از این کش های پول در رنگ های متفاوت به دوره نورگیر بالای سرش منظم پیچیده بود،چیزی شبیه جعبه مداد رنگی -یک گلدان کوچک سمت راست جلوی شیشه اش جا خوش کرده بود.سه چارتا عکس بچه های فینقیلی را با چسب نواری جلوی داشبودر زده بود ویک خرس عروسکی با نمک به آینه اش آویزان بود. پر انرزی و شاد بودن از در و دیوار ماشین سر ریز میشد.موقع پیاده شدن،پول من درشت بود و اقای راننده پول خورد نداشت،انقدر با ادب معذرت خواهی کرد و گفت این ها که اصلا ارزش ندارد .بفرما دخترم.که من دلم خواست یه پدر بزرگ شکل او داشته باشم با کلی موی جوگندمی و لباس طوسی،درست همانطور که او بود.البته همیشه هم به طور این چنین آدم ها نمیخورم گاهی راننده یک پیرمرد سیاه پوش بداخلاق غرغروی بد دهن است.درست مثل امروز عصر که از زمین و زمان خیابان طلب کار بود و همه در نظرش بی شعور و نفهم بودند.تازه وقتی پیاده شدم بدون اینکه بقیه ی پولم را بدهد پایش را محکم روی گاز گذاشت و بر پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 140 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

یک جا نشسته بودیم صحبت اربعین کربلا رفتن بود.یکی میگفت اینکه هی میگویند خاکش طلاست و کشش داره حرف مفت است.برعکس یک خاک مزخرفی دارد .شب به شب غم روی دلت جا خوش میکند.نمیفهمی چته فقط حالت دیگر خوش نیست.میگفت غروب هایش آدم را دیوانه میکند.

با خودم فکر کردم چه جالب دو تعبیر از یک حس.یکی عاشق دیوانگی اش میشود .یکی میگوید مزخرف است.اصلش هردو میخواهند یک چیز بگویند:کربلا آدم را عاشق می کند و حتی شاید فراتر دیوانه....

پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 122 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

از آن آدم های مزخرفی شدم که حال خودم را به هم میزنم.آنهایی که فکر میکنن خیلی خوبن و همه باید خودشان را با معیار و رفتار انان بسنجند. نمیدانم چرا نمیتوانم تحمل کنم که پدر یکی از سریال های تلویزیون را دنبال کند.یا نرگس حرف زشت بزند.این جور چیزها اذیتم میکند.مثلا هر بار مصطفی داد میزند من یک طوری میشوم. باید ظرفیت آدم زیاد شود بعد رشد کند یا حداقل در حینش رشد کند.شاید ظرفیتم قد کاسه ی آب خوری است که انقدر زود لبریز می شود. پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : امان از دل زینب,امان از درد دوری,امان از حرف مردم, نویسنده : bfaraanb بازدید : 131 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40

یک نظر سنجی بود که به نظر شما عامل اصلی طلاق در ایران چیست؟ اکثر جوان ها نوشته بودند پووووول ،بی پولی باعثه طلاقه. حرفشان در کتم نمی ره.نه که بخواهم منکر نقش رفاه شوم اما بالاخره حدی دارند.زور بی پولی به خوشبختی ادم ها نمی رسد.یعنی محبت کردن هم نیاز به پول دارد؟گذشت و صبر چی؟نگاهِ عاشقانه و اخلاق خوش چطور؟ یک طوری شده مردم دیگر بدخواب شدنشان هم تقصیر وضعیت اقتصادی می اندازند.نقش خودمان را نادیده میگیریم. پول تکه ی گمشده ی دنیا...
ما را در سایت پول تکه ی گمشده ی دنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 135 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 4:40